ATASH BAX
ATASH BAX

ATASH BAX

مـــــــــــــرد است دیگر...

مـــــــــــــرد است دیگر... گاهی تند میشود گاهی عاشقانه میگوید... مـــــــــــــرد است دیگر... غرورش آسمان و دلش دریاست... تو چه میدانی ازبغض گلو گیر کرده یک مـــــــــــــرد... ... تو چه میدانی که چشمانت دنیای او شده... تو چه میدانی از هق هق شبانه او که فقط خودش خبردارد و بالشش؟... مـــــــــــــرد را فقط مـــــــــــــرد میفهمد و مـــــــــــــرد...

اشک گنجشک...

مزن ز چون و چرا دم که بنده عشق              قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت

                                                  

                                                      گنجشک


http://vpic.ir/picture/napic/napic/2012/12/Sparrow.jpg


روزها میگذشت اما گنجشک با خدا حرف نمیزد. هر گاه فرشتگان دلیل آن را می پرسیدند،


خدا می گفت،" باز می آید. من تنها کسی هستم که صدای غصه هایش را میشنوم و یگانه


قلبی هستم که دردهایش را در خود نگه می دارد."


و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت نشست.


فرشتگان لب به چشم هایش دوختند، اما هیچ نگفت، تا اینکه خداوند لب به سخن گشود:


"به من بگو از چه غمگینی؟"


گنجشک گفت:" لانه ای داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سر پناه بی کسی ام اما


تو با طوفانی بی موقع آن را خراب کردی و آن را از من گرفتی. آن لانه کوچک و


محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟"


ناگاه سنگینی بغض راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد.


فرشتگان همه سر به زیر انداختند.


خداوند گفت:" ماری در راه لانه ات بود و تو در خواب بودی. به باد گفتم


لانه ات را واژگون کند تا از خواب بیدار شوی و از کمین مار پر کشی."


http://dnoj.ir/wp-content/uploads/2013/04/Notechis-scutatus.jpg




گنجشک خیره در حکمت خدا و وسعت مهربانی اش مانده بود.


خدا گفت:" و چه بسیار بلاها که به واسطه ی محبتم از تو دور کردم و تو


ندانسته به دشمنی ام بر خواستی."


اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در وجودش فرو ریخت


و صدای گریه اش ملکوت خدا را پر کرد.


 

 

چه بسیار شود چیزی را که ناگوار می پندارید ولی در حقیقت خیر و

صلاح در آن است.

                                                 "سوره بقره آیه 216"


در هر موقعیتی موهبتی نهفته است که پیش آمده و در هر تجربه ای

گنجی پنهان نهفته است.

یه آدمایی

  

 یه آدمایی هستن که همیشه با حوصله جواب اس ام اساتو میدن ... !
هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ میگن خوبم ... !
وقتی میبینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا میگرده , راهشون رو کج میکنن از یه طرف دیگه میرن که اون نپره ... !
همینایی که تو سرما اگه یخ ام بزنن, دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون ... !
آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش میگیرن تا از ... !
... ... اونایی که تو تلفن یهویی ساکت میشن ... !
اینایی که همیشه میخندن ... !
اینایی که تو چله زمستون پیشنهاد بستنی خوردن میدن ... !
همونایین که براتون حاضرن هرکاری بکنن ... !
اینا فرشتن ... !
تو رو خدا اگه باهاشون میرید تو رابطه , اذیتشون نکنین ... !
تنهاشون نذارین ؛ داغون میشن

خدای تو و یوسف یکیست...

 http://www.persianstar.ir/images/post/Yousof.jpg


یوسف می دانست که تمام درها بسته اند ؛


اما بخاطر خدا و تنها به امید او ،


به سوی درهای بسته دوید

 

و تمام درهای بسته برایش باز شد ...


اگر تمام درهای دنیا هم به رویت بسته شدند ؛


تو هم بخاطر خدا و با اعتماد به او ،


به سوی درهای بسته بدو ،


"چون : خــدای تــو و یوســف یکـیــسـت"

میدونی چی دوست دارم....؟؟

یکی رو می خواهم که لوسش کنم ، نازش کنم

اما پررو نشه ، اما جو نگیرتش ، فکر نکنه خبریه

یکی که دنیامو بدم براش و بدونه که فقط بخاطر دوست داشتنش هست

یکی که عشقش بی ریا باشه
یکی که ساده باشه و مهربون

یکی که درکم کنه و بعد بیاد حال منو خوب کنه

http://images.persianblog.ir/451798_R5zSgy0C.jpg

یکی که . . .
دیگه نیست . . . یکی بود فقط اونم تو بودی . . .
یکی که خودش رو کوچولو کنه بیاد تو بغلم
یکی که صدای نفساش خوابم کنه

یکی که چشماش مستم کنه

یکی که صداش مثل تو باشه

یکی که وقتی دستش رو میگیرم آروم شم

یکی که وقتی کنارشم بدونم مال منه

یکی که خیالم ازش راحت باشه

یکی که با تک زنگ هاش بدونم داره به من فکر می کنه

یکی که با تک زنگ هاش بگه آهای حواست کجاست

یکی که بخاطر من از همه چیزش بگذره

یکی که وقتی میگم بریم بیرون نه نمی گفت

یکی که به هر دری می زد تا پیش من باشه



این یکی یکی یکی یکی یکی ها همش درون تو بود . . .

و چه ساده از دست دادم وقتی فکر می کردم خدا هم نمی تونه مارو از هم جدا کنه

و حالا کار هر شب من . . .

پاک کردن اشک چشمام شده


عشق پولی

یک دختر خانم زیبا خطاب به رئیس شرکت امریکائی ج پ مورگان نامه‌ای بدین مضمون نوشته است:


http://up.alamto.com/m/img/love-money.jpg

می‌خواهم در آنچه اینجا می‌گویم صادق باشم. من ۲۴ سال دارم. جوان و بسیار زیبا، خوش‌اندام، خوش هیکل، خوش بیان، دارای تحصیلات آکادمیک و مسلط به چند زبان دنیا هستم.
آرزو دارم با مردی با درآمد سالانه ۵۰۰ هزار دلار یا بیشتر ازدواج کنم. شاید تصور کنید که سطح توقع من بالاست، اما حتی درآمد سالانه یک میلیون دلار در نیویورک هم به طبقه متوسط تعلق دارد.
چه برسد به ۵۰۰ هزار دلار. خواست من چندان زیاد نیست. آیا مردی با درآمد سالانه ۵۰۰ هزار دلاری وجود دارد؟
آیا شما خودتان ازدواج کرده‌اید؟ سئوال من این است که چه کنم تا با اشخاص ثروتمندی مثل شما ازدواج کنم؟

 به ادامه مطلب توجه فرمایید...

ادامه مطلب ...

یواشکی [برای عشقم]خودش میدونه کی منظورم هست

یواشکی من
میگن:

همه آدما توی زندگیشون یه یواشکی دارن

تو هم یواشکی من هستی...

یواشکی دوست دارم...

عیب کوچک عروس

جوانی می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند. پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد وگفت این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد.

جوان گفت: شنیده ام قد او کوتاه است
پیرزن گفت:اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های خانم ارزان تر تمام می شود

جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت دارد
پیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا می دانید که عیب بزرگ زن ها پر حرفی است اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی نمی کند و سرت را به درد نمی آورد

جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است
پیرزن گفت: درست است ، این هم یکی از خوشبختی هاست که کسی مزاحم آسایش شما نمی شود و به او طمع نمی برد

جوان گفت: شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی است
پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمی دانید که این صفت ، باعث می شود که خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هم از خیابان گردی ، خرج برایت نمی تراشد

جوان گفت: این همه به کنار، ولی شنیده ام که عقل درستی هم ندارد
پیرزن گفت: ای وای، شما مرد ها چقدر بهانه گیر هستید، پس یعنی می خواستی عروس به این نازنینی، این یک عیب کوچک را هم نداشته باشد.

احمد شاملو