ATASH BAX
ATASH BAX

ATASH BAX

نامه ای از یک دختر

نامه ای از یک دختر


دختر بودن یعنی این چیه پوشیدی گمشو عوض کن

دختر بودن یعنی آرزوی سفر مجردی رو به گور بردن

 دختر بودن یعنی خوشگله میشه برسونمت

 دختربودن یعنی " برو تو ، دم در وای نستا"

 دختر بودن یعنی حق هر چیزی رو فقط وقتی داری که تو عقدنامه نوشته باشن

 دختر بودن یعنی تابستون با یه لباس تا خرخره پوشیدن

 دختر بودن یعنی ساعت 8 شب دیروقته کجایی بیا خونه

 دختر بودن یعنی نخواستن و خواسته شدن

دختر بودن یعنی کلی عروسک که یه دفعه میگن بزرگ شدی بسه جمعشون کن

دختر بودن یعنی پسر حسن آقا ریس یه کارخونه شده میدونی؟

 دختر بودن یعنی "کجا داری میری؟"

 دختر بودن یعنی تو دریا با لباس بری

 دختر بودن یعنی ذلیل بشی آبروم رفت دگمه هاتو ببند

 دختر بودن یعنی " از پدرت اجازه گرفتی؟"

 دختر بودن یعنی بهت بگن خیلی خودسر شدیا!

 دختر بودن یعنی با لباس سفید اومدن با کفن رفتن !

 دختر بودن یعنی تباه شدن زندگیت واسه " حرف مردم"

 دختر بودن یعنی فراموش کردن آرزوها

 دختر بودن یعنی حق نداری به انتخاب خودت تصمیم بگیری....

 دختر بودن یعنی اجازه گرفتن واسه هرچی ، حتی نفس کشیدن...

  دختر بودن یعنی دفن شدن در زندگی..

خدا...

خدا


http://cs5331.vk.me/u139495505/-14/x_72305282.jpg

من باد ام و من آب ام

بال و پر  آفتاب ام

در خواب ام و در تاب ام

لولی وش مهتاب ام

من آتش و من خاک ام

یال و بر افلاک ام

می دوزم و می چاک ام

خنیاگر دل پاک ام

من آدم و ذی جودم

موجودم و مو جودم

زآغاز  ازل بودم

پایان غزل ، عود ام

من موسی این رود ام

دردانه و مسعودم

ابلیس ام و مسجود ام

من انس ام و جن بودم

من عشق نظر باز ام

پایان ام و آغاز ام

گنجینه هر راز ام

من دلبر طناز ام

من کلمه و سجیل ام

من عقلم و انجیل ام

فرقان ام و تنزیل ام

قرآن ام و جبریل ام

من  اهل وفا بودم 

من عشق و صفا بودم

زاندیشه رها بودم

من مشق خدا بودم

عاشق به وصال ام من

فارغ ز خصال ام من

در بزم جمال ام من

در عزم کمال ام من

من طائر احوال ام

من بخت ام و اقبال ام

سیمرغ سبک بال ام

آگه ز پر و بال ام

نوری به دلک دارم

حوری به فلک دارم

غربیل و الک دارم

صیری به ملک دارم

شور است همه بارم

عشق است همه کارم

من عاشقی سالار ام

معشوقهء دربار ام

می ریشم و می ریشم

من میوه پر ریش ام

می مات ام  و می کیش ام

من مست دل خویش ام

هستم زازل هستم

من تا  به ابد مستم

با دم ز عدم جستم

دم هستم و دم  هستم

ابریق نفس ها ام

از خود به  خدا راه ام

من شاهد و آگاه ام

لولی وش درگاه ام

من رند خودآگاه ام

خورشید ام و در ماه ام

با ابر ام و در چاه ام

در صبح و سحر گاه ام

من مست ام و من مست ام

من مستی هر هست ام

من هستم و من هستم

من هستی سر مست ام

بالا یم و در پست ام

پنهان ام و در دست ام

لاحول و لا قوه

الا که  خدا هستم

***

ناصر طاهری بشرویه ... روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

ای عاشقان...


ای عاشقان



ای عاشقان،ای عاشقان

فصل مـی ومیـخانه شد

ای عارفان،ای عارفان

این خانقه،بتخانه شد

خورشید رویش بردمید

عقل از سرم،پروانه شد

چشمش به چشم من جهید

قلب و دلم،مستانه شد

ای عاقلان،ای عاقلان

علم با عمل،بیگانه شد

ای زاهدان،ای زاهدان

زهد و ریا،از خانه شد

آتشکده روشن کنید

دیر مغان،ویرانه شد

آتش به جان وتن زنید

پیر مغان،در خانه شد

شیرین عذارم سر رسید

آن آشنا،بیگانه شد

مهر از افق،سر بر کشید

ویرانه ها،سامانه شد

آن دانه هابر ریشه شد

این میوه ها،بر شانه شد

در آسمان،

مهرش دمیدفرش زمین ،

جانانه شدای بلبلان ،

مستی کنیدگل بوته ها،

گلخانه شد

پروانه ها،بازی کنید

شمع رخش،پروانه شد

ای باده ها،ای جامها

میخانه ها،پر شانه شد

مطرب بزن،ساز و نوا

کاین مه لقا،فرزانه شد

ای عاشقان،شادی کنید

مهر و وفا،پیمانه شد

پیمانه ها،برسر کشید

ساقی،  

                                 مه جانانه شد

صبر کن

صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو /

                                                 یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو

ای کبوتر به کجا؟قدر دگر تاب بیار /
 
                                                 آسمان پای پرت پیر شود بعد برو


تو اگر کوچ کنی بغض گلو می شکند /

                                                 صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو


خواب دیدی شبی از راه سوارت آمد /

                                                  باش تا خواب تو تعبیر شود بعد برو

شما کدومید؟؟؟

 

 

نظر بگزارید .بگید تا چه اندازه راسته یا نه