در سکوت دلنشین نیمه شب
می گذشتیم از میان کوچه ها
راز گویان هر دو غمگین هر دو شاد
هر دو بودیم از همه عالم جدا
تکیه بر بازوی من میداد گرم
شعله ور از سوز خواهش ها تنش
لرزشی بر جان من می ریخت نرم
ناز آن بازو به بازو رفتنش
در نگاهش با همه پرهیز و شرم
برق می زد آرزویی دلنشین
در دل من با همه افسردگی
موج میزد اشتیاقی دلنشین
زیر نور ماه دور از چشم غیر
چشمها بر یکدگر می دوختیم
هر نفس صد راز می گفتیم و باز
در تب ناگفته ها می سوختیم
نسترن ها از سر دیوارها
سر کشیدند از صدای پای ما
ماه می پائیدمان از روی بام
عشق می جوشید در رگهای ما
باز هنگام جدائی در رسید
سینه ها لرزان شد و دلها شکست
خنده ها در لرزش لبها گریخت
اشکها بر روی رویا ها نشست
چشم جان من به ناکامی گریست
برق اشکی در نگاه او دوید
نسترن ها سر بزیر انداختند
ماه را ابری به کام خود کشید
تشنه تنها خسته جان آشفته حال
در دل شب می سپردم راه خویش
تا بگریم در غمش دیوانه وار
خلوتی میخواستم دلخواه خویش
فریدون مشیری
دل من از تبار دیوار های کاهگلی ست.
ساده میمیرد.
ساده میشکند.
ساده می افتد.
دل من تنها فراموش کردن عزیزان را بلد نیست!
تو نیستی و هراسی در دلم افتاده
حال مادر لالی را دارم که کودکش را در انبوه جمعیت گم کرده
.........باشد
قسمــت من نبودی و درگـــیر عشــــــــق تو شدم
این دفــــعه این دلبسـتن و می بینم از چشم خودم
دلــــخوری هام زیاد شــــــــــده قد تموم خنده هات
اشکی نمونده تو چشـــــام تا هدیشون کنم به پات
تو گیر و دار لحظــــــــــــــــــه ها منو فراموش کردی
واسه تـو می سوختم ولی شعلم و خاموش کردی
هر چی می گفتی بی وفا آخرشم همون می شد
هر دفعه تقــــصیر تو بود به اسم من تموم می شد
سید حسین سیدی
به کوه گفتم عشق چیست؟ لرزید.
اگر شما از جلمه افراد باهوش هسیتد
بگویید اشبتاه کجاست؟؟
123456789
یعنی شما الان به این موضوع تمرکز کردید؟؟؟
اشتباه این هست که!
کلمه هسیتد-هستید
اشبتاه-اشتباه
من نگفتم اشتباه در اعداد هست!!!!
بهتر نیست برگردیم اول اتبدایی بخونیم ؟؟...
حتی کلمه اول ابتدایی هم اشتباهه!!
پس بریم اول مهد کودک بخونیم
حتی کلمه مهد کودک هم اشتباهه!!!
چرا رفتید دوباره مهد کودک رو ببینید؟؟؟؟
الوووووووو یبمارستان دیوونه ها؟؟؟؟؟
بیایید این دیوونه ها رو از اینجا ببرید!!!
ههههههه حتی کلمه بیمارستان هم اشتباهه!
| |
آفتابت - که فروغ رخ «زرتشت» در آن گل کردهست آسمانت - که ز خمخانه «حافظ» قدحی آوردهست کوهسارت - که بر آن همت «فردوسی» پر گستردهست بوستانت - کز نسیم نفس «سعدی» جان پروردهست همزبانان مناند.
مردم خوب تو، این دل به تو پرداختگان سر و جان باختگان، غیر تو نشناختگان پیش شمشیر بلا قد برافراختگان،سینه سپرساختگان مهربانان مناند.
نفسم را پر پرواز از توست به دماوند تو سوگند که گر بگشایند بندم از بند ببینندکه: آواز از توست!
همه اجزایم با مهر تو آمیخته است همه ذراتم با جان تو آمیخته باد خون پاکم که در آن عشق تو میجوشد وبس تا تو آزاد بمانی به زمین ریخته باد! |