ATASH BAX
ATASH BAX

ATASH BAX

ستاره ی من...

تو کل دنیا برام تو یدونه بودی، من مرد رویا و تو خانم خونه بودی...


http://www.neda2ndm.loxblog.com/upload/neda2ndm/image/589384_kWizRf0O.jpg


نمیدونم میدونی یا نه، که چقدر دلم برات تنگ شده.

نمیدونم دلیلش چیه که اینقدر باهام غریبه شدی!

دیگه هیچ چیز مثل قبل نیست. ولی من اینقدر دلم میخواد که بازم با هم حرف بزنیم و از زندگی و آینده بگیم.

نمیدونم چی شد که این قدر از هم دور شدیم، دلم تنگ شده واسه حرف زدن های شبانه، که من از احساسم به تو بگم و تو بگی که اصلا باور نمیکنم. میگفتی که اصلا به این جور عشقا اعتقادی نداری، ولی من بازم بیشتر میگفتم که دوست دارم. تو می گفتی اگه دوستم داری باید بهم ثابت کنی. خودت میگفتی که هیچ وقت با حرف خالی قانع نمیشی. تمام فکر من این بود که چجوری بهت ثابت کنم که دوست دارم.

نمیدونم که چرا قدر اون روزهایی که هر روز میدیدمت رو ندونستم که الان دلتنگ یک نگاهت شدم.

تو نمیدونی که چقدر نگاهت زیباست. تو نمیدونی که چقدر اون چشمات قشنگه. با اینکه منو کم نگاه میکردی ولی هر بار که منو با اون چشمای نازت نگاه میکردی، انگار که خدا دنیا رو بهم داده بود.

آخرین نگاهت هنوز یادمه، اون لحظه رفتن، اون ساعت تلخ خداحافظی، یادته، وای که اگر میدونستم برای نگاه بعدیت این قدر باید صبر کنم بیشتر نگات میکردم.

تو خودت گفتی که به ستاره ها میگی، تا زمانی که باد سحر میدمد، بر جاده های شبم بتابن تا مسیر آرزوهام بی نور نباشن. ولی وقتی که تو رفتی ستاره ها هم رفتن. الان آسمون شبم خیلی تاریکه. انگار که ستاره ها هم میدونن بدون تو کاری از دستشون بر نمیاد.

ولی من اصلا نمیدونم که دوست داری برگردی یا نه؟؟

ولی من به امید برگشتنت زنده ام...