ATASH BAX
ATASH BAX

ATASH BAX

ی پسرایی هستن...

به این پسرا میگن رفیق با مرام....


http://upload7.ir/images/53702171446429599074.jpg


ی پسرایی هستن که...


صدای خنده هاشون تو خیابون میپیچه...


شلوارشون نه خیلی براشون بزرگه نه خیلی کوچیک....


ابروهاشون فابریک خودشونه...


همون هایی که نه لکسوز دارن نه کمری...


اما مرام دارن..


چشمشون همه جا کار نمی کنه...


دنبال موی بلند و چشم آبی نیستن...


پسرایی که به خاطر پول با کسی رفاقت نمیکنن...


پسرایی که موزیک خارجی رو بدون معنی کردن حفظ نمیکنن...


پز نمیدن...


پاتوقشون مهمونی و شیشه و انواع مشروب جات نیست...


اهل ورزشن...


آره رفیق اونایی که تکه کلامشون معرفته....


بی ریا، با خدا، مهربون و با مسئولیتن...


آدم میتونه رو رفاقتشون حساب باز کنه...


کنارشون آرامش داری...


اونایی که دخترا رو به رفیقاشون ترجیح نمیدن...


این جور پسرا خیلی مردن..


خیلی تکن، خیلی خاصن...


خیلی شوخن و جنگولک بازی در میارن....


ولی احساسشون قویه...


آه بکشن خدا دنیا رو واسشون زیرورو میکنه...

ستاره ی من...

تو کل دنیا برام تو یدونه بودی، من مرد رویا و تو خانم خونه بودی...


http://www.neda2ndm.loxblog.com/upload/neda2ndm/image/589384_kWizRf0O.jpg


نمیدونم میدونی یا نه، که چقدر دلم برات تنگ شده.

نمیدونم دلیلش چیه که اینقدر باهام غریبه شدی!

دیگه هیچ چیز مثل قبل نیست. ولی من اینقدر دلم میخواد که بازم با هم حرف بزنیم و از زندگی و آینده بگیم.

نمیدونم چی شد که این قدر از هم دور شدیم، دلم تنگ شده واسه حرف زدن های شبانه، که من از احساسم به تو بگم و تو بگی که اصلا باور نمیکنم. میگفتی که اصلا به این جور عشقا اعتقادی نداری، ولی من بازم بیشتر میگفتم که دوست دارم. تو می گفتی اگه دوستم داری باید بهم ثابت کنی. خودت میگفتی که هیچ وقت با حرف خالی قانع نمیشی. تمام فکر من این بود که چجوری بهت ثابت کنم که دوست دارم.

نمیدونم که چرا قدر اون روزهایی که هر روز میدیدمت رو ندونستم که الان دلتنگ یک نگاهت شدم.

تو نمیدونی که چقدر نگاهت زیباست. تو نمیدونی که چقدر اون چشمات قشنگه. با اینکه منو کم نگاه میکردی ولی هر بار که منو با اون چشمای نازت نگاه میکردی، انگار که خدا دنیا رو بهم داده بود.

آخرین نگاهت هنوز یادمه، اون لحظه رفتن، اون ساعت تلخ خداحافظی، یادته، وای که اگر میدونستم برای نگاه بعدیت این قدر باید صبر کنم بیشتر نگات میکردم.

تو خودت گفتی که به ستاره ها میگی، تا زمانی که باد سحر میدمد، بر جاده های شبم بتابن تا مسیر آرزوهام بی نور نباشن. ولی وقتی که تو رفتی ستاره ها هم رفتن. الان آسمون شبم خیلی تاریکه. انگار که ستاره ها هم میدونن بدون تو کاری از دستشون بر نمیاد.

ولی من اصلا نمیدونم که دوست داری برگردی یا نه؟؟

ولی من به امید برگشتنت زنده ام...

عشق است استقلال

صعود استقلال رو به نیمه نهایی جام باشگاه های آسیا تبریک مگم...


http://titre1.ir/files/fa/news/1392/4/2/52429_300.jpg


استقلال 2             بوریرام 1 

استقلال با این نتیجه به جمع 4 تیم لیگ قهرمانان آسیا رفت. دو گل استقلال رو حنیف عمران زاده با ضربه سر از روی یک توپ ارسالی زد. گل دوم هم آندو از راه دور زد.

عجب گلی زد آندو.

به امید قهرمانی...

آغاز عشق میان آدم و هوا

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکی نبود، یه مرد بود که تنها زندگی می کرد. یه زن بود که اونم تنها زندگی می کرد . زن غمگین به آب رودخانه نگاه می کرد . مرد به آسمان نگاه می کرد و غمگین بود . خدا هم اونها را می دید و غمگین بود.



http://www.mihanfal.com/wp-content/uploads/2013/06/adamEve.jpg


خدا به اونها گفت: بندگان محبوب من همدیگر را دوست بدارید و با هم مهربان باشید . مرد سرش را پایین انداخت و به آب رودخانه نگاه کرد و در آب زن را دید . زن به آب رودخانه نگاه می کرد، مرد را دید. خدا به آنها مهربانی بخشید و آنها خوشحال شدند، خدا خوشحال شد و از آسمان باران بارید مرد دستهایش را بالای سر زن گرفت تا زیر باران خیس نشود، زن خندید . خدا به مرد گفت: به دستان تو قدرت می دهم تا خانه ای بسازی و هر دو در آن آسوده زندگی کنید . مرد زیر باران خیس شده بود، زن دستهایش را بالای سر مرد گرفت ، مرد خندید .

  ادامه مطلب ...

مکافات عمل...

هر که باشد نظرش در پی ناموس کسان                                   پی ناموس وی افتد نظر بولهوسان


http://www.aftabir.com/articles/applied_sciences/social_science/images/8871a8629ad525497de0f3d2082b2af4.jpg

در بخارا مردی بود سقا که سی سال به خانه زرگری آب می آورد،


هیچگاه نظر سویی از او سر نزده بود، روزی به خانه زرگر وارد


شد و آب خود را خالی کرد، سپس خود را به زن زرگر نزدیک کرد


و دستش را لمس نمود و ...


زمانی که زرگر به خانه آمد همسرش پرسید: امروز در بازار چه کردی؟؟


گفت کاری نکرده ام.


زن اصرار فراوانی کرد تا اینکه زرگر گفت: زنی آمد و خواست دست بندی


به دست خود کند، چشمم به دست او افتاد و دستش را با زور لمس نمودم و ....


زن گفت الله اکبر، سپس قصه خود را نقل کرد.


هر که باشد نظرش در پی ناموس کسان                

                     

                                               پی ناموس وی افتد نظر بولهوسان

سفر...

http://www.noonoab.com/wp-content/themes/portal-sahifa/timthumb.php?src=/wp-content/uploads/2013/07/2519hhh.jpg&h=330&w=660&a=c


سفرم

       به عمق چشمات،

هجرتی

        غریب و

                    عاشقانه بود...

حسنک کجایی،تصمیم کبری،...کجایند؟

                                        حسنک کجایی؟

حتما بخوانید....

نظر یادتون نره


        


گاو ماما میکرد

گوسفند بع بع میکرد!

سگ واق واق میکرد

و همه با هم فریاد میزدند : حسنک کجایی ؟

 

ادامه مطلب ...

اللهم عجل لولیکل فرج!!!!!!


گفتم: اگر می دانستم چه روزی می ایی،به حرمت امدنت گناه نمی کردم.

فرمود:اگر روزی گناه نکنی ،به حرمت گناه نکردنت می ایم.


هنوزم انتظارو انتظار است /
هنوزم دل به سینه بیقرار است /
هنوزم خواب میبینم به شبها /
همان مردی که بر اسبی سوار است /
همان مردی که آید جمعه روزی /
و این پایان خوب انتظار است /

ی حالی دارم این روزا...

ی چند روزی میرم سفر، گفتم بدون خداحافظی نرم. 


مواظب خودت باش.



http://anthropology.ir/sites/default/files/images/401676_AoMN65u9_0.jpg

ی حالی دارم این روزا...

    نه آرومم...

            نه آشوبم...

به حالم اعتباری نیست....

    تو که خوبی،

                منم خوبم...

چشمان تو...

برق چشمان تو...


http://www.utopia.ir/wp-content/uploads/2008/12/4d3bf6b8b1c7a60f7f8827ca76fbbd48.jpg


نمیدانم چشمانت با من چه میکند،


وقتی که نگاهم میکنی،


چنان دلم از شیطنت نگاهت میلرزد...


که حس میکنم چقدر زیباست فدا شدن برای چشم هایی که


تمام دنیاست.....